از لذت بخش ترین ایام زندگی خیلی از ما، همین یکی دو هفته ای است که به بهانه امتحانات، دور از چشم بقیه هرکاری میکنیم به جز درس خواندن. مشغول فیلم و کتاب و بازی میشویم، بیرون میرویم و به اندازه هرکاری که در تمام روزهای دیگر سال نکرده ایم وقت اضافه داریم. من عاشق این دیوانگی ام، هزینه اش را هم داده ام البته.
این دو هفته هم دلهره دارد، هم لذت تفریح و هم تلخی امتحان. کوتاه است و تافته جدابافته زندگی. شاید فکر کنیم حاشیه متن زندگی مان است، مثل نقاشی هایی که جا خوش کرده اند گوشه دفتر ریاضی و زیست و درس های بی خاصیت دبیرستان، اما زندگی همین است دیگر. زندگی آن روزمرگی های کسل کننده و رفتارهای عادت وارِ عادیِ بی روحِ وسطِ صفحه زندگی مان نیست، زندگی همین نقش ها و شعرهای حاشیه دفتر ریاضی است، همینقدر دلچسب و البته دلهره آور، اصلا لذتش به همین است که نقابت را برداری تا مثل بقیه بچه ها نشوی و حاضر شوی به خاطر دلت با استاد و مدرسه سرشاخ شوی. تلخ و شیرینش قاطی است، پرماجرا است و البته زودگذر. درست مثل خود زندگی، با جریان پرتلاطمش که ناغافل می آید و مزه اش را زیر زبانت میگذارد و زود میرود. مثل پاییز، اما گرمای بوسه اش تا آخر زمستان روی لبهایت میماند...
پ.ن: به قول شاعر: محض دو قدم با تو، از مدرسه در رفتم...
- تاریخ : چهارشنبه ۲۹ دی ۰۰
- ساعت : ۲۰:۴۹
- |
- نظرات ( ۶ )