منورالذهن

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن، وقتی جماعت خودش هزار رنگ است...

و آب‌های جهان تا از آسیاب افتاد + پی نوشت مهم!

صفحات مجازی مثل چشمه اند، می‌جوشند، جاری می‌شوند و اگر مسیر درستی طی نکنند و به دریا نریزند، راکد می‌شوند و خاصیت عکس پیدا می‌کنند، می‌شوند منبع آلودگی. اگر مراقبت نشوند خشک می‌شوند و تمام می‌شوند و ما می‌مانیم و یک برکه کثافت که کارنامه اعمالمان است. 

میدانم که چشمه ام گاهی کج رفته و از مسیر خارج شده، اما هدفم دریا بوده، زورم را زده ام تا طوری بجوشد و حرکت کند که به دریا بریزد، به امواج خروشان دریا برسد و جزئی از آن شود، مثل قطره ای در بین میلیون ها قطره. 


داستان از اینجا شروع می‌شود که چشمه ام دارد خشک می‌شود. آی آدم ها! دستی برسانید... 

  

پ.ن: نظری پیشنهادی نکته ای؟ 

با چه دست فرمونی به نظرتون ادامه بدیم؟

اصلا ادامه بدیم؟ یا این کلبه هم مثل صاحبش (جناب جلال) در افق محو بشه و به خاطره ها بپیونده؟

به نام خداوند نور و روشنایی

کلبه ای کوچک در میانه جنگلی به وسعت تمام حرفهای نگفته و قصه های شنیده نشده کاشته شده که قرار است روزی از میان شاخه های انبوه درختان، سربرآورد و به آسمان برسد.
((:اندکی کرم ریختن اینجانب+ Erfan طراحی شده توسط Bayan قدرت گرفته از