منورالذهن

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن، وقتی جماعت خودش هزار رنگ است...

بالاخره رفتنی شدم...

تا همین الان که روی صندلی هواپیما نشسته ام منتظر برای جناب خلبان، باورم نمیشد رفتنی شده باشم و این روزها با هرکس خداحافظی میکردم، اگر و شاید و ان‌شاء‌الله زیاد ورد زبانم بود، اما ابی عبدالله کرم کرد و اذن ورود داد. 

نایب الزیاره همه خواهر برادرای گل بیان، نیمه شعبان کربلا و سال تحویل نجف هستم ان‌شاءالله 

پ.ن: چون دیگه دسترسی به اینترنت ندارم، از همین الان تبریک عیدمو قبول کنید :) بارون نگاهش همیشه رو سرتون بباره الهی... 


یعنی این پیام من رو نمی‌بینید دیگه؟

سفر بسلامت ان‌شاءالله

میشه سال تحویل پیش حرم باباعلی (ع) من رو هم دعا کنید ؟!

🥺

چرا
به لطف اینترنت قطره چکونی هتل کاظمین، وصل شدم ‌:)
چشم ایشالا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به نام خداوند نور و روشنایی

کلبه ای کوچک در میانه جنگلی به وسعت تمام حرفهای نگفته و قصه های شنیده نشده کاشته شده که قرار است روزی از میان شاخه های انبوه درختان، سربرآورد و به آسمان برسد.
((:اندکی کرم ریختن اینجانب+ Erfan طراحی شده توسط Bayan قدرت گرفته از