منورالذهن

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن، وقتی جماعت خودش هزار رنگ است...

دربست، از استادیوم تا شوش!

یکی از بحث‌های داغ این روزها، بازگشایی استادیوم برای ورود بانوان بود.

امشب اما با هر کیفیتی هم که بود، بالاخره تعدادی از زنان این سرزمین، برای پیروزی فرزندانشان تمام قد ایستادند و تشویق‌شان کردند و شادی‌شان را با آنها تقسیم کردند.

اما، بخش دیگری از زنان همین سرزمین، دور از این هیاهوها، شاید در همسایگی من و شما، در سکوت شب در دردشان غوطه‌ور...

بیایید برای ساعتی هم که شده، با آسانسوری، از طبقه متوسط یکی دو طبقه برویم پایین‌تر و بنشینیم پای دردشان. شاید در این سرمای خانمان‌سوز بی‌توجهی، گرمی محبتی هم نثار این دختران و زنان شهرمان شود.

می‌دانید در دل این زنان چه می‌گذرد؟ که همین تک سرپناهی هم که برایشان فراهم شده تعطیل نشود.

و من، دارم به فاصله طبقاتیِ آرزوها فکر می‌کنم...


پ.ن: اگه میخواید درباره دنیای زیر پونز شهر بیشتر بدونید، مستند «هیچکس منتظرت نیست» آقای محسن اسلام زاده شروع خوبیه.

به نام خداوند نور و روشنایی

کلبه ای کوچک در میانه جنگلی به وسعت تمام حرفهای نگفته و قصه های شنیده نشده کاشته شده که قرار است روزی از میان شاخه های انبوه درختان، سربرآورد و به آسمان برسد.
((:اندکی کرم ریختن اینجانب+ Erfan طراحی شده توسط Bayan قدرت گرفته از