منورالذهن

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن، وقتی جماعت خودش هزار رنگ است...

بدون عنوان، به پی نوشت بنگرید.

کوچه


ناگهان در کوچه دیدم بی‌وفای خویش را

باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم

دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را


پی نوشت: عنوانش رو خالی گذاشتم که هرجور خودتون می پسندین پُرش کنین...


وای این شعره...

چه خاطرات عجیب غریبی واسم تازه شد /:

/:
عذرخواهم...
۲۷ اسفند ۹۹ , ۱۲:۱۵ حمید درویشی شاهکلائی

سلام بر شما
چرا بدون عنوان رها کردی؟!

راستش دیدم عنوانی درخور، «یافت می نشود!»
این بود که یک عدد پی نوشت ضمیمه اش نمودم.

چرا پاسخ کامنت و تغییر میدین XD

آخه اون ایموجی که فرستاده بودین رو اشتباه فهمیدم:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به نام خداوند نور و روشنایی

کلبه ای کوچک در میانه جنگلی به وسعت تمام حرفهای نگفته و قصه های شنیده نشده کاشته شده که قرار است روزی از میان شاخه های انبوه درختان، سربرآورد و به آسمان برسد.
((:اندکی کرم ریختن اینجانب+ Erfan طراحی شده توسط Bayan قدرت گرفته از